گوئندولین در سیلان از کشتی بخار پایین میآید، نوزدهساله است و مشتاق پیوستن به شوهرش. ولی مردی که در مزرعهی چای به او خوشامد میگوید، دیگر آن مردی نیست که او در لندن عاشقش شده بود. لورنس، سرد و تودار است و روزهای طولانی، عروس جوانش را تنها میگذارد و او به کندوکاو در مزرعه میپردازد، جایی که پُر است از سؤالات بیجواب، پُر از رازهای سربهمُهر. گوئن بهزودی باردار میشود ولی شادیاش به طول نمیانجامد، چراکه در معرض انتخابی وحشتناک قرار میگیرد، انتخابی که ناچار است آن را همچون رازی در قلب ازدواج خود مدفون کند. وقتی زمانش فرا برسد، آیا شوهرش هیچ درکی از کاری که او کرده خواهد داشت؟
نظرات برخی از نویسندگان
«نوشتاری بسیار زیبا و تأثیرگذار... فضاسازی جادویی و درک حقیقی تاریخ.» "کِیتی فورد"
«کتاب ایدهآل من؛ راز، عشق، اندوه و شادی. نمیتوانستم لحظهای زمین بگذارمش.» "سانتا مونتهفیوره"
«کتابی فوقالعاده و پُر احساس، مملو از جزئیات جذاب، و بینهایت عاطفی. شک ندارم به شدت موفق خواهد شد.» "الیزابت بیوکان"
«داینا جفریز بار دیگر داستانی خلق کرده که به شکل درخشانی اثرگذار و پُر کشوقوس است.» "ایزابل ولف"
«همسر چایکار رمانی استثنایی است که در سیلان دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ میگذرد. شخصیتهای داستان لحظهبهلحظه جان میگیرند و رازها برملا میشود. مزرعهی چای، پسزمینهای است که عشق و فقدان در آن در هم میتند. از آغاز تا پایان کتاب، پر از پیچوخمهایی است که مسحورشان شده بودم. داینا جفریز با این داستان خارقالعاده، دقیقاً به هدف زده.» "دِبورا رودریگِز"